۱۳۹۸ شهریور ۸, جمعه

مجاهد شهید محمد جعفرزاده - بی‌نشان و سختکوش


مشخصات مجاهد شهید محمد جعفرزاده (مقداد)
محل تولد: تبريز
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 50
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

از لابلای خونها می‌گذرند
از دهانهٴ زخمها
اما عطرشان، عطر گلهای سنبل است
با استخوانهای شکسته
با گوشتهای پاره پاره
زره می‌سازند برای خود
تا از میان لایه‌های کینه
تو را پیدا کنند
ای آزادی!

نامش محمد بود و همرزمانش او را به نام مقداد می‌شناختند.
«در سال 57، با شکل‌گیری مبارزات خلق قهرمان ایران و با مشاهده فعالیتهای قهرمانانه دانشجویان تبریز در دوران انقلاب با سازمان و مبارزاتش در زمان شاه آشنا شدم. پس از پیروزی انقلاب درصدد فعالیت در ستاد جنبش ملی مجاهدین در تبریز بر آمدم... تا اواخر سال 58 زندگی نامه‌های شهدای مجاهد خلق و کتاب و جزوه‌های سازمان را می‌خواندم و در مراسم و راهپیماییهای سازمان شرکت می‌کردم… گم شده خود را در آن می‌دیدم.
سال 59 در رابطه با انجمن دانش‌آموزان مسلمان… ، به پخش نشریه و جمع‌آوری کمک مالی می‌پرداختم.
«در مرداد سال 60 بعد از دستگیری تعداد زیادی از بچه‌ها و اعدام آنها، قطع شدم، در بهار سال 60 هسته مقاومت تشکیل دادیم. هسته مقاومت به نام راه حنیف و با دو هسته دیگر به‌نام راه اشرف و راه موسی در ارتباط بودیم
در اردیبهشت 62 همراه با یکی دیگر از بچه‌ها از تهران… به منطقه کردستان آمدیم».
این چنین، محمد خود را به صفوف یاران مجاهدش رساند و در گردانهای رزمی، به نبرد علیه رژیم خمینی پرداخت. آتشی که در سالهای پس از آغاز مقاومت بر لانه‌های مزدوران خمینی فرود می‌آمد، از بازو و سلاح مجاهد دلاوری مثل محمد شعله می‌کشید.
«در دی ماه 63 در حین برگشت از یک مأموریت در منطقه مریوان… از ناحیه لگن تیر خوردم
در دی ماه 64 یک بمب که عمل نکرده زیر برف مانده بود زیر پایم منفجر شد و باعث قطع پایم از ناحیه پنجه شد.
در سال 65 و تشکیل گردانها مدتی مسؤل ترابری بودم، و در اواخر سال 66 به قرارگاه اشرف آمدم و در قسمت ترابری کار می‌کردم».
در تماس با بستگانم فهمیدم که در سال 70 رژیم به بهانه (مجاهد) بودن من به ضرب و شتم اعضای خانواده‌ام پرداخته و پدرم دو ماه بعد به علت ضرباتی که به او زده بودند کلیه‌اش چرک کرده بود فوت می‌کند».
محمد همیشه به یاد ایران و مردم ستم کشیده آن بود و در این راه سر از پا نمی‌شناخت. او به شوق رها ساختن مردم در وصیتنامه‌اش نوشته بود:
«... هر چند که دهها هزار اعدام می‌شویم و در صحنه نبرد به‌شهادت می‌رسیم، ولی هزارها هزار جای ما را خواهند گرفت و آسوده‌تان نخواهند گذاشت. هر چه می‌خواهید بگویید و از هیچ خیانتی فروگذار نکنید. «وسیعلم الّذین ظلموا أیّ منقلبٍ ینقلبون».
با این عشق و عزم، مجاهد قهرمان محمد جعفرزاده، سالها در پایگاهها و قرارگاههای ارتش آزادی‌بخش، مجاهدت کرد. مسیری که قله‌اش پایداری دهساله در اشرف، بود. محمد در حماسه پایداری مجاهدین در 6 و 7مرداد 88 نوشت:
«تا آخرین نفس و (آخرین) قطره خونم در مقابل رژیم آخوندی و مزدورانش از اشرف دفاع می‌کنم. مجاهد خلق هستم و مجاهد می‌مانم و مجاهد می‌میرم و چه افتخاری که در اشرف بمیرم».
در آخرین فراز پایداری پرشکوه برای رهایی مردم ایران، محمد یکی از قهرمانانی بود که در گروه صد نفرهٴ مجاهدان در اشرف ماند. عزم او در این آخرین فراز زندگیش، قهرمانان امیرخیز را تداعی می‌کند. و محمد هم یکی از زادگان تبریز قهرمان بود.
او در یکی از نوشته‌های خود به تاریخ مرداد 91 نوشته است:
«واقعیت این است که سازمان مجاهدین خلق ایران گوهر گرانبها و پرورده تاریخ و خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی تنها راه رستگاری است. مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش… این خاک را از لوث وجود دجالیت و دین فروشی و فساد و تباهی آخوندها پاک می‌کنند.
و در مرداد 92 بر این عهد و عزم، این‌چنین افزود:
«به استقبال رزم و آزمایش در این مرحله می‌رویم… هیچ‌گونه سستی و ضعف و ذلت را نمی‌پذیریم و به هر جنگ نظامی و ایدئولوژیک بیا بیا می‌گویم تا فتح مبین را برای خلق خود به ارمغان بیاوریم. در این میدان جنگ، آن کس می‌ماند که شایستهٴ این دوران است و بهای آن را می‌دهد و با تقدیم جان که کمترین، برای هر مجاهد خلق است».
محمد جعفرزاده مجاهدی بود که خون سردار ملی ستارخان، در رگهایش جریان داشت. همان‌گونه که از خون آن سردار ملی، هزارها محمد مجاهد، جوشید. از خون محمد جعفرزاده نیز بسا مجاهدان جوان و آزادی‌ستان برخواهد خاست. همانها که پرچم آزادی را بر فراز ویرانه‌های ارتجاع و ستم برخواهند افراشت.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۶, چهارشنبه

نستوه و استوار و مجاهدی تمام‌عیار، نگاهی به زندگی و رزم مجاهد شهید قهرمان مهدی فتح‌الله‌نژاد


مشخصات مجاهد شهید مهدی فتح الله نژاد
محل تولد: تبريز
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 62
تحصیلات: مهندس راه و ساختمان
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

آرامش و تواضع مهدی در کنار عزم استوار او برای رهایی مردم ایران، ریشه در انتخاب و پیمانی داشت که این مجاهد قهرمان از ابتدا با خدا و خلقش بسته بود.

«روزی که به سازمان پیوستم به‌خاطر آرمان و ایدئولوژی انقلابی مجاهدین و برای تحقق یک حکومت انقلابی و مردمی بود. روزی که خمینی انقلاب مردم را دزدید و بساط ارتجاع را پهن کرد، متعهد شدم که این رژیم را سرنگون کنم. تا لکهٴ ننگ از دامن اسلام پاک و ارتجاع از ایران و تاریخ ایران زدوده شود».
مهدی فتح‌الله‌نژاد زادهٴ تبریز قهرمان بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در تبریز گذراند و در سال 1348 در 18سالگی وارد دانشکدهٴ فنی دانشگاه تهران شد و از بدو ورود به فعالیتهای دانشجویی ضد رژیم پیوست. مهدی که در رشته مهندسی راه و ساختمان تحصیل می‌کرد، پس از ضربه شهریور 50 و انتشار دفاعیات مجاهدین پیشتاز، با مجاهدین آشنا شد.
از سال 50 تا 52، مهدی به همراه چند تن دیگر از دانشجویان، یک تیم هوادار مجاهدین تشکیل داد و فعالیتهایی از قبیل پخش اعلامیه، کمک مالی به سازمان، مطالعات جمعی و شعارنویسی به نفع مجاهدین را آغاز کرد. در سال53 هنگامی که دورهٴ فوق‌لیسانس را می‌گذراند، هسته آنها ضربه خورد و مهدی نیز دستگیر شد و به 3سال محکوم گردید. وی در زندان قصر در تشکیلات مجاهدین قرار گرفت و با مطالعهٴ دیدگاههای سازمان در زمینه‌های مختلف سیاسی و ایدئولوژیک، شناخت خود را هر چه بیشتر عمق بخشید. مهدی در سال 56 آزاد شد و پس از مدت کوتاهی در تهران در ارتباط با تشکیلات سازمان قرار گرفت. او اندکی قبل از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی به زادگاهش تبریز منتقل شد و در تبریز همراه با سردار شهید خلق موسی خیابانی در قیام نقشی فعال داشت. بعد از سقوط نظام سلطنتی با تأسیس جنبش ملی مجاهدین، فعالیتهای مجاهد قهرمان مهدی فتح‌الله‌نژاد وارد مدار جدیدی شد. او که ابتدا مسئول ستاد اجتماعی استان بود، در اردیبهشت60 مسئولیت جنبش ملی مجاهدین در استان آذربایجان غربی را به عهده گرفت و نقش مهمی در شناساندن مجاهدین و آرمانشان و جلب و جذب جوانان انقلابی این استان ایفا کرد.
پس از 30خرداد و آغاز مقاومت مسلحانه انقلابی مهدی نیز به زندگی مخفی روی آورد و در جریان تهاجمی که در خرداد61 به خانه تیمی آنها در تهران شد موفق به شکستن تور دشمن شد و اندکی بعد به منطقه کردستان اعزام شد.
در کردستان، مهدی که هموطنان کرد در منطقه آلان او را به نام ”کاک بهروز“ می‌شناختند، مسئولیتهای مختلفی را به عهده داشت، از مسئولیت پایگاههای مجاهدین در سالهای 61 و 62 تا فرماندهی پیشمرگان مجاهد در کردستان، پس از تأسیس ارتش آزادیبخش نیز تلاشهای خستگی‌ناپذیر مهدی با فرماندهی یکی از یکانهای توپخانهٴ ارتش آزادی و فرماندهی یکانهای رزمی در نبردهای بزرگ ارتش آزادی‌بخش، هم‌چون آفتاب و چلچراغ و فروغ و مروارید، و فرماندهی یکان مهندسی و مسئولیتهای گوناگون اجتماعی و حقوقی ادامه یافت و مهدی در همهٴ این مسئولیتها، عنصر درخشان مسئولیت‌پذیری و خلاقیت خود را به نمایش گذاشت.
پس از عملیات فروغ جاویدان، مهندس مهدی فتح‌الله نژاد، به‌دلیل تخصصش در کار ساختمان، در قرارگاههای ارتش آزادیبخش راهگشا بود و مایه‌گذاری بی‌حد و حصر و متواضعانه این مجاهد وارسته، در این زمینه نیز درخشش خاص خود را داشت. به‌خصوص که عنصر انقلابی و مجاهدت مهدی، در پرتو انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین صیقل خورده و وی را به نمونه‌ای از تعهد پذیری و پاکبازی تبدیل کرده بود. خود او در رابطه با انقلاب مریم نوشته است:
«روزی که به انقلاب خواهر مریم بله گفتم، با خون و نفس، سرنگونی این رژیم دجال ضداسلامی و ضدبشری را ملتزم شدم و خودم را به رهبری سپردم. بنابراین افتخارم این بوده و هست و خواهد بود که مجاهد زندگی کنم، و مجاهد بمیرم».
یقین به حقانیت راه مجاهدین را در سراسر زندگی مهدی قهرمان درخشش ویژه‌یی دارد. در نوشته‌ای از او تحت عنوان نقشه مسیرش در تاریخ 20مرداد 91 چنین می‌خوانیم:
”ما مجاهدین با فریاد تالله لاکیدن اصنامکم و پایداری بر اصول... . از هیچ فتنه و امتحانی باک نداریم و با پذیرش هرشرایطی و هر نامتعینی، با ایمان به پیروزی و با تاسی به پیشوای تاریخی خود مولا علی به پیش خواهیم تاخت».
آخرین مسئولیت مجاهد والاقدر مهدی فتح‌الله‌نژاد، نگهداری اموال مجاهدین در اشرف تا تعیین‌تکلیف نهایی بود. او در ارتباط با این مسئولیت از جمله در نقشه مسیر سال 92 خود نوشته است:
«در این مرحله حساس سرنگونی، با تمام توان و ایمانم در حفاظت از اشرف و دستاوردهای استراتژیک سازمان و پیش‌بردن خط سرنگونی تلاش خواهم کرد… و با رهبری عقیدتیم تجدید پیمان می‌کنم“..
آخرین فراز زندگی پربار مجاهد قهرمان مهدی فتح الله نژاد، درخشانترین و زیباترین فراز مجاهدت 40ساله این مجاهد نستوه بود. خون پاک و جوشان مهدی و همرزمان شهیدش، امروز برانگیزانندهٴ وجدانهای بیدار بشری در سراسر جهان است و فردا روشنی‌بخش قیامها و نبردهای یگانهای ارتش آزادی در سراسر ایران خواهد شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۴, دوشنبه

مجاهد شهید محمدعلی محمودی - فرمانده سخت کوش ارتش آزادی


مشخصات مجاهد شهید محمد علی محمودی
محل تولد: تبريز
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 55
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

«افتخار می‌کنم که در چنین سازمانی هستم که در دنیایی که بی‌عدالتی بیداد می‌کند و در دوران افول ارزشها، این‌چنین روی اصول و آرمان و ارزشهای انسانی، محکم و استوار ایستاده و بهای آن را با فدا و صداقت حداکثر می‌پردازد». محمدعلی محمودی 15مرداد 92.
محمدعلی شیردلی از زادگاه تاریخی مجاهدین، شهر مجاهد پرور تبریز بود.
 «از شروع انقلاب ضدسلطنتی من به مرور با فعالیتهایی که سازمان در جامعه داشت… آشنا شدم. با شروع فاز نظامی به این نتیجه رسیدم و وظیفه مبرم خودم دانستم که باید… در راه سازمان با خمینی جنگید. به این علت با شروع فاز نظامی فعالیت خودمان را در راستای خط وخطوط سازمان بر علیه خمینی ضدبشر شروع کردیم».
 «در تاریخ 14فروردین 62 با آمدن به منطقه کردستان و پیوستن به سازمان فعالیت حرفه‌ای خودم را شروع کردم».
مجاهد شهید محمدعلی محمودی پس از حضور در منطقهٴ کردستان در واحدهای رزمی مجاهدین خلق سازماندهی شد. در سالهای 62 و63 در واحدهای نظامی مجاهدین در کردستان، دلاورانه جنگید و در سالهای بعد با تأسیس ارتش آزادیبخش در موضع فرماندهی آتشبار در گردانهای ارتش آزادیبخش انجام وظیفه کرد.
در تمام سالهای پس از آن، زندگی محمدعلی در تلاش و سخت‌کوشی خلاصه می‌شود. انجام مسئولیتهای پرزحمت در امور پشتیبانی و مدیریتهای گوناگون ارتش آزادی؛ به‌ویژه مدیریت ترابری، تعمیر و نگهداری ماشین‌آلات، و زرهیهای ارتش آزادی‌بخش. در تمام این مسئولیتها، محمدعلی همیشه جلودار کارهای سخت و سنگین بود. همین رنج و تلاش در دوران ده ساله پایداری اشرف به مراتب بیشتر شد. از جمله او در ساخت و ساز بسیاری از بناهای اشرف که آن را تبدیل به مروارید صحرا کرد نقش فعالی داشت.
او در مصاحبه‌ای راجع به کارش در اشرف گفت:
«من مسؤلیتم سرویس و نگهداری همه این ماشین آلا ت هستش، پروژه‌هایی هم که انجام دادیم از جمله امجدیه، بهارستان، مسجد، اینها را با این ماشین‌آلاتی که با اینکه... 
همین پروژه‌هامون جنگمون با خمینی است. به‌خاطر همین عشق بیشتری داریم که بیشتر به این ماشین‌آلات برسیم و پروژه‌هامون به نحو احسن پیش بره، چونکه این نوعی از مبارزه مون است»
سرچشمه تواناییها و خلاقیتهای محمدعلی در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بود. خود او در این باره در دیماه 88 نوشته است:
 «فهم جدیدی از انقلاب خواهر مریم به‌دست آوردم و با ایمان و یقین می‌گویم که ما بدون انقلاب خواهر مریم، این مسیر پرشکوه را که تا الآن طی کرده‌ایم، … نمی‌توانستیم طی بکنیم. به‌خصوص در این فاز نهایی خودم را بیش از هر زمان دیگر به انقلاب نیازمند می‌بینم».
محمدعلی قهرمان در مورد آخرین مأموریتش در اشرف این‌گونه نوشت:
«سازمان یک منت بزرگ بر گردن من گذاشته که جزو نفراتی باشم که در مأموریت حفظ و نگهداری اموال سازمان در اشرف باشم. این اموال با رنج و خون شهیدان و خلقمان تأمین شده و من این مأموریت را جزیی از جنگ با رژیم می‌دانم... با استعانت از سرور شهیدان و با سوگند به خون شهیدانمان، عهد می‌بندم که برای محقق کردن سرنگونی رژیم پلید ولایت‌فقیه، لحظه به لحظه تلاش کنم و در این مسیر مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم. 
هیهات مناالذله. علی محمودی - 28آبان 91»
آخرین واژه‌های محمدعلی قهرمان که در هشتم مرداد 92، روی کاغذ آورده، باز هم تعهد و سوگند پایداری تا آخر است و کوهمردی را در برابر چشم قرار می‌دهد که توفان حادثه‌ها کمترین اثری بر عزم و پایداریش ندارند:
«... رژیم ضدبشری خمینی با تمام توان و امکانات در این ده سال به‌خصوص در فاز سرنگونی تلاش کرده که تشکیلات مجاهدین را از بین ببرد؛ که با پایداری بی‌مانند مجاهدین، سرشان به سنگ خورده. … تعهد می‌دهم که در این مسیر تا آخرین قطره خونم جزو یکان 72 باشم و با جنگ صد برابر و بیابیا به دشمن در جمیع جهات بتوانم به عهدم با خدا و خلق وفادار بمانم».
در سحرگاه خونین 10شهریور، قهرمان مجاهد خلق محمدعلی محمودی با ناجوانمردانه‌ترین روش‌ها در خون خود در غلتید. اما آرمانی که او مدافع و مبلغ آن بود، سر به آسمان و بلندترین اختران آن سایید. خون محمدعلی این پیام را به یکانهای ارتش آزادی در سراسر میهن می‌دهد که ”ارتش قیام تنها راه رهایی ستم دیدگان میهن اسیر ماست. با هر آنچه در دست داریم، یا حتی نداریم، باید علیه دشمن ضدبشری جنگید و آن را سرنگون کرد“

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۲, شنبه

مجاهد شهید قهرمان خلق، ژیلا طلوع - نشانه‌ای از توانستن


مشخصات مجاهد شهید ژیلا طلوع
محل تولد: تبريز
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 53
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

از اعضای شورای رهبری مجاهدین و از فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران
سابقه حرفه‌ای مبارزاتی در سازمان مجاهدین خلق ایران: 35سال
از اعضای شورای ملی مقاومت ایران
 «به راستی زندگی جز عقیده و جهاد در راه آن نیست. چنین زندگی چقدر شیرین است… باید مجاهد خلق بود تا به عمق زیبایی، طراوت و نشاط هستی پی برد و آنوقت می‌توان فهمید که زندگی جز پلی برای عبور نیست. … ایمان دارم که شب سرد و ظلمانی از میهن خمینی زده‌مان رخت برخواهد بست، و آفتاب عشق و زندگی و رحمت و رهایی بر سرزمینمان خواهد تابید. سلام مرا به همهٴ فامیل و دوستان برسانید و بگویید «لحظه‌ای چند بر این اوج کبود، نقطه‌ای بود و سپس هیچ نبود. دخترتان، ژیلا. ۳ آبان ۱۳۶۸».
از وصیتنامه مجاهد قهرمان ژیلا طلوع.

تیرخلاص به دریا زدن چه مضحک بود
مثل لگد به کوه زدن بود
مانند حرفهای ناسزا و مزخرف
پشت سر شکوه زدن بود».

زن ایرانی و به‌طور ویژه، زن مجاهد خلق، در دهه‌های اخیر چنان درخششهایی از توانستن و اراده آفریده است که چشم جهانی را خیره کرده است.
یکی از این ستاره‌های درخشان توانمندی زن ایرانی، مجاهد قهرمان، ژیلا طلوع است. زنی که از جوانی به شوق رهایی میهنش به راه افتاد، درس و تحصیلش را در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه اصفهان رها کرد؛ راه پر از سنگلاخ رهایی را در مبارزه‌ای تمام‌عیار علیه دجالان شقاوت پیشهٴ رژیم ولایت‌فقیه پیمود و خود را به قلهٴ توانمندی در ارتش آزادیبخش ملی ایران رساند. خودش دربارهٴ آغاز راهش نوشته است:
 «در جریانهای قیام 57 من (در) اصفهان بودم. و در تظاهرات شرکت می‌کردم. … در خرداد 59… در تبریز در قسمتهای تیمهای فروش نشریه و غیره بودم. … همزمان با جریانهای محاکمه شهید سعادتی در حین توزیع (نشریه) و پوستر زدن دستگیر شدم یک هفته زندان کمیته (سفارت سابق آمریکا) بودم و بعد به زندان تبریز رفتم. حدود یک و نیم ماهی زندان بودم… بعد از آزادی از زندان… در بخش مادران تبریز فعالیت داشتم و تا سی خرداد نیز همین مسئولیت را داشتم».
مجاهد قهرمان ژیلا طلوع پس از شروع مقاومت مسلحانه از سازمانش قطع شد. اما خودجوش فعالیت می‌کرد و دائماً در تکاپوی وصل برآمد تا سرانجام در سال ۶۲ دوباره خود را به یارانش رساند. او از آن پس مسئولیتهای گوناگونی را در بخشهای اجتماعی برعهده داشت. با تشکیل ارتش آزادیبخش او از اولین زنان رزم آوری بود که در گردانهای رزمی به میدانهای نبرد شتافتند.
خودش در مصاحبه‌ای با صدای مجاهد در خرداد سال 68، رزم زنان مجاهد را در عملیاتی چلچراغ و فروغ چنین شرح داده است:
 «در ارتش آزادیبخش مسئولیت یک واحد آتشباری توپخانه را به‌عهده‌ دارم.
در عملیات چلچراغ مسئولیت کلیه‌ی مراحل آتشباری به‌عهده‌ی خواهران بود. در عملیات فروغ جاویدان نیز واحدهای مستقل توپخانه شامل خواهران و برادران در صحنه مسئولیت درهم کوبیدن مواضع دشمن را داشت.
در عملیات فروغ جاویدان من مسئولیت فرماندهی گروه پیاده‌ی خواهر‌ها را به‌عهده داشتم که مسئولیتهایی در زمینه‌ی حفاظت از شهر اسلام‌آباد و پاکسازی پادگان الله‌اکبر و همین‌طور کمین ورودی شهر به عهده‌ی گروه ما بود.
نکته‌ای که در این عملیات برای من خیلی جالب بود مسأله‌ی ترس و زبونی و وحشت مزدوران رژیم بود. در واقع رژیم خلص‌ترین نیروهایش را وارد صحنه کرده بود ولی به‌رغم این، به‌خاطر روحیه‌ی تهاجمی بچه‌های ما و حملاتی که به آنها داشتیم، فوق‌العاده ضعیف و مستأصل شده بودند. در مواردی نیز آنها را که در سنگرهایشان مخفی شده بودند، بیرون می‌کشیدیم و به حدی آنها مستأصل و زبون شده بودند که در مقابل جسارت و تهاجم خواهران رزمنده به گریه افتاده بودند و حتی از سلاحهای آماده‌ی شلیک خودشان هم، نتوانستند استفاده کنند.
نکته‌ی دیگری که برای من خیلی جالب بود، حمایت و استقبال مردم شهر اسلام‌آباد بود. در بدو ورود به شهر اسلام‌آباد ما با خانواده‌هایی که فرزندانشان به دست مزدوران رژیم به‌شهادت رسیده بودند، برخورد داشتیم. آنها با ورود ما به شهر از ما استقبال کردند…».



 «در عملیات مروارید در موضع افسر مخابرات لشکر 60 (ارتش آزادی) بودم.»
مجاهد خلق ژیلا طلوع در سالهای بعد به عضویت شورای ملی مقاومت نیز درآمد. او همچنین عضوی از شورای رهبری مجاهدین بود و مسئولیتهای گوناگونی را هم در فرماندهی ارتش آزادی برعهده داشت.
صلابت و استواری او در همهٴ سالهای رزم و مجاهدتش از ایمان محکم و عمیق او به آرمانهایش و به ضرورت آزادی مردم و میهنش خبر می‌داد. با همین ایمان بود که او با دل و جان، از انقلاب آرمانی درونی مجاهدین، و از پیام رهایی مریم استقبال کرد.
 «همهٴ دنیا بدانند که مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی، قطعاً می‌تواند به سرنگونی رژیم پلید آخوندی و استقرار مهر تابان آزادی در ایران زمین، توفیق یابد. ژیلا طلوع. ۲۴ ارديبهشت ۱۳۷۸».
مجاهد قهرمان ژیلا طلوع همچنین یکی از هزار زن قهرمانی بود که در سالهای پایداری در اشرف، الگوی صبر و ایستادگی برای قافلهٴ مجاهدت اشرفیان بودند. و ژیلا در نقشه مسیر خود در مرداد۹۱در این باره نوشته بود:
 «به رژیم و اعوان و انصارش که تمام قوا علیه ما صف بسته‌اند، می‌گوئیم اگر امروز اشرف از 4 طرف در محاصره است، شما در همهٴ جهات در بن‌بست مطلق هستید و از هر طرف که بچرخید، راهی به پس و پیش ندارید. … در این نبرد همه‌جانبه به وظایف خود قیام می‌کنم».. مجاهد اشرفی، رزمنده ارتش آزادی‌بخش، ژیلا طلوع».
در آخرین فراز، خواهر مجاهد ژیلا طلوع، جزو مجاهدانی بود که برای نگاهبانی در اشرف، ماندند.
 «باسرمایهٴ سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، عصارهٴ مبارزات خلق مان، ارتش آزادیبخش ملی ایران، یگانه پاسخ سرنگونی رژیم ضدبشر، با رود خروشان خون شهدایی که جان بر سر پیمان نهادند... به وظایف و مسؤلیتهای این دوران قیام می‌کنم... بر سر عهد و پیمان خون و نفس خود ثابت قدم هستم و خواهم بود. تا سرنگونی رژیم ضدبشری و آزادی خلق در زنجیرمان و تا تحقق آرمانهای والای مجاهدین، حاضر، حاضر، حاضر و این نبردی است تا پیروزی. ژیلا طلوع. مرداد 1392».
اکنون این شیرزن قهرمان در آن حماسه پایداری به اوج اوجها پرواز کرده است. اما عهد وپیمان، و ثبات قلم و عزم سرنگونی رژیم ضدبشری و آزاد کردن خلق در زنجیر، از ژیلا طلوع به نسلهای خروشانی از زنان و مردان بیشماری سپرده شده است. جوانانی که در این راه، با خروش بیشتر و توان شکافنده‌تر، تکرار می‌کنند، برای رهایی ایران: حاضر، حاضر، حاضر!

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مرداد ۲۱, دوشنبه

مجاهد شهید کریم ابراهیم زاده عطاری


مشخصات مجاهد شهید کریم ابراهیم زاده عطاری
محل تولد: تبريز
شغل: سازنده کفش
سن: 26
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

کریم ابراهیم زاده عطاری در تبریز متولد شد. هنگام انقلاب ضدسلطنتی 16ساله بود و در اکثر تظاهرات و فعالیتهای مربوط به آن شرکت کرد. پس از انقلاب به سرعت به ماهیت رژیم آخوندی پی برد و در صف هواداران مجاهدین قرار گرفت. در دوران مبارزه سیاسی با رژیم خمینی به عنوان یک میلیشیای مجاهد خلق، در کارهای پخش نشریه و در تبلیغات انتخاباتی به نفع کاندیداهای مجاهدین شرکت داشت.
پس از سی خرداد 60 دستگیر شد 1.5سال در زندان به سر برد. کریم پس از رهایی از زندان تمام تلاش خود را به کار گرفت تا دوباره به سازمان وصل شود. سرانجام موفق شد خود را به سازمان برساند. پس از آن در ماموریتهای مختلف واحدهای نظامی شرکت کرد و به خوبی از عهده مسئولیتهای خود برآمد.
پس از تشکیل ارتش آزادیبخش وارد یکانهای رزمی شد و در چندین رشته عملیات شرکت کرد.
او در میدان رزم، رزمنده ای دلیر و در میان همرزمان مجاهدش بسیار فروتن و خاضع بود. کریم به خاطر این ویژگیهای انقلابی بسیار محبوب بود. در کار و تلاش و در پذیرش مسئولیتهای سخت همواره پیشقدم بود.
مجاهد شهید کریم ابراهیم زاده در حماسه کبیر فروغ جاویدان نیز با تمام عشق و علاقه به خلق و انقلاب و کینه و نفرت به رژیم خمینی شرکت کرد و در خاک میهن میهن سرفرازانه به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید