۱۳۹۷ آذر ۲۸, چهارشنبه

مجاهد شهید بهروز مربی


مشخصات مجاهد شهید بهروز مربی
محل تولد: تبريز
تحصیلات:‌ ديپلم
سن: 24
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1367

♦️ 🌷 🌷 عکس سنگ مزار این شهید قهرمان به تازگی به دست ما رسیده است.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آذر ۲۱, چهارشنبه

مجاهد شهید ابراهیم علیزاده سعید


مشخصات مجاهد شهید ابراهیم علیزاده سعید
محل تولد: تبريز
تحصیلات: دانش آموز
سن: 20
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1360

♦️ 🌷 🌷 عکس سنگ مزار این شهید قهرمان به تازگی به دست ما رسیده است.


اكنون زمان برخاستن است
اكنون زمان اوج گرفتن 
اكنون زمان دگرگوني و يكيشدن.
و اينك من رقصان و در پرواز
ميبينم خويشتن خويش را 
زير پاي خويش ...
تا كه سپيده بردمد!

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آذر ۱۵, پنجشنبه

خون شقایق بر خاک اشرف - جاودانه فروغ اشرف، مجاهد شهید مهدیه مددزاده


مشخصات مجاهد شهید مهدیه مددزاده
محل تولد: جلفای آذربایجان
شغل: شهيدان سرافراز اشرف
سن: 32
تحصیلات: -
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

تولد ۱۳۵۸ ـ جلفای آذربایجان
شهادت: ۱۹فروردین ۱۳۹۰- اشرف
تاریخ ورود به اشرف: خرداد ۸۷
تحصیلات: لیسانس کامپیوتر نرم افزاری

ای زندگان خوب پس از مرگ
خونینه جامه‌های پریشان برگ برگ
سرگذشت شما را
به کوه و دشت
بر برگ گل
به خون شقایق نوشته‌اند.

«من یک مجاهد اشرف‌نشان هستم و افتخار می‌کنم، با تمام اشرفیان همصدا می‌شوم و پرچم هیهات را بلند می‌کنم

والّذین اهتدوا زادهم هدًی وآتاهم تقواهم» سوره محمد. قرآن مجید. آنان که هدایت را جستجو کردند هدایتشان کردیم.

خواستم اول!، سپس جویان شدم بهر این رهیافتن پویان شدم
بی‌طلب، رهیافتی، در راه نیست رهنوردی، کار هر گمراه نیست». - ا ز تعهدنامه مجاهد شهید مهدیه مددزاده

مهدیه مددزاده از آن کسانی بود که ابتدا خواست. سپس به جستجو برآمد، در پی آن دوید و آن‌گاه آن را یافت و بهای راهیافتگی را پرداخت، و سرانجام رسید. کلام خودش از هر توصیفی گویاتر است:
«از خدا می‌خواهم مرا در مسیرم ثابت قدم کند و لیاقت جنگیدن و شهادت را به من بدهد و همیشه برای این راه یافتگی هزاران بار خدا را شکر می‌کنم… اشرف مثل شیر می‌غرد و همه را به لرزه در می‌آورد ولی خودش با هیچ بمبی حتی تکان نمی‌خورد

بار خدایا مرا جزء آن مجاهدان و جزء آن بندگانت قرار بده که این رهبری را داشته باشم و نزد خلقم روسفید گردم. و تا آخرین قطره خونم و تا آخرین نفس‌هایم از ارزشهای این سازمان نگهبانی و محافظت خواهم کرد»
- از نامه مجاهد شهید مهدیه مددزاده به رهبر مقاومت


مهدیه مددزاده همراه و همدوش برادر قهرمانش اکبر در روز نوزدهم فروردین در راه دفاع از خاک اشرف، به‌شهادت رسید، مهدیه و اکبر با عشق به‌آزادی میهنشان، با پای سر به سوی برج شرف و آزادی ایران، اشرف شتافتند و در فروغ اشرف به ستارگان تابناک و جاویدان آسمان مبارزات مردم ایران تبدیل شدند. به جرعه‌یی از این عشق در نامه خودش به مریم رجوی نگاه می‌کنیم:
«سلامی به گرمی عشق شما و هزار خواهری که هیچ وقت فکر نمی‌کردم که یک روزی بین اینها باشم اما آتش عشق شما آنقدر گسترده است که تا به شهر ما تو جلفا رسید و از کوچه‌های گرگر گذشت و به خونه‌ها رسید و دیگر بی‌تابی و رسیدن به شما… بود و بس».

آری، نور و گرمای آتش عشق به میهن و مردم که از اشرف می‌تراود، بر همه جا می‌تابد و پیام برخاستن و جستن و پیمودن را به همه جا می‌برد و همه جانها و دلهای بی‌قرار هم‌چون دل و جان مهدیه و برادران و خواهرانش را پر می‌کند. درود بر عزم آنها که هم‌چون مهدیه و اکبر، برای آزادی میهنشان بپا می‌خیزند و از شرف ایران و ایرانی دفاع می‌کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آذر ۱۲, دوشنبه

مجاهد شهید ابراهیم نمونه خواه


مشخصات مجاهد شهید ابراهیم نمونه خواه
محل تولد: تبريز
تحصیلات: دانشجوي مهندسي
سن: 27
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 23-6-1363

♦️ 🌷 🌷 عکس سنگ مزار این شهید قهرمان به تازگی به دست ما رسیده است.


ابراهیم نمونه خواه فرزند اسدالله در سال ١٣٣٦ در تبريز بدنيا آمد.  پس از دوران تحصیلات دبیرستان وارد دانشگاه شد.
او در سال ١٣٥٥ با نمرات عالى در دانشكده برق و الكترونيك دانشگاه تبريز پذيرفته و از همان دوران دبيرستان با مطالعات زیاد با محافل روشنفكرى آشنا شد . بعد از ورود به دانشگاه در ارتباط  با عناصر فعال سياسى قرار گرفت. در قیام ضد سلطنتی با دیگر دوستانش نقش فعالی را در راه اندازی تظاهرات داشت.
هوش سرشار، شوخ طبعى و خونسردى بى مانند او زبانزد همه بود.
 در مواجهه با شرايط سخت مبارزه در ترسناكترين لحظات خونسردی و اعتماد به نفس خود را از دست نمی‌داد. 
همزمان با اوجگيرى قيام ٥٧ با سازمان مجاهدين خلق بيش از پيش آشنا و اين رابطه عميق براى او تا لحظه شهادتش ادامه داشت. 
بعد از پيروزى قيام به‌صورت تمام وقت مشغول فعاليت درتشكيلات سازمان مجاهدين شد.
ابراهیم در ٣٠ خرداد سال ٦٠ در چهارراه شريعتى شهر تبريز دستگير و به دادگاه انقلاب (مجاور زندان تبريز) منتقل شد، با اينكه او توسط اوباش لباس شخصى و بدون شناسايى قبلى دستگير شده بود، بشدت مورد شكنجه‌های مختلف براى گرفتن اطلاعات قرار گرفت . يكى از شكنجه هايى كه در مورد اين قهرمان خلق انجام شده بود بريدن پوست گلويش بود بطوري كه دهها بار با يك چاقوى تيز تهديد به بريدن سرش می‌کردند و بعدها جاى زخمها مانند گردنبندى سفيد در گلويش دیده میشد؛ بالاخره با مقاومت بي نظير و عدم شناسايى ارتباطش با مجاهدین، به‌عنوان يك هوادار ساده جان سالم بدر ميبرد اما با اين حال حبس ابد گرفت.
 به‌محض ورود به بند ٩ زندان شروع به برآورد وضعیت کرده و با بقیه هواداران سازمان ارتباط بر قرار کرد و دژخیمان زندان از دستش کلافه شدند و پس از مدتی  در خرداد ٦٢ بازجوها بند مزبور را منحل و نفرات آنرا (كه در حدود ٦٠ نفر بودند) با بند ٣ گانه (حدود ٩٠٠نفر) ادغام کردند.
ورود ابراهیم و یارانش  به بند سه گانه باعث بالا رفتن روحیه جمعی دربند شد و پس از مدت کوتاهی با بقیه هواداران سازمان در زندان ارتباط برقرار کرد و تشکیلات سازمان را براه انداختند. 
سرانجام در پاييز ٦٢ با يورش مسلحانه سپاه پاسداران و بازجوها به مقاومت داخل زندان بيشتر زندانيان در داخل زندان دوباره دستگير و راهى انفرادى شدند.
ابراهیم به‌عنوان نفر اول بهمراه ٩ مجاهد ديگر مسئوليت كل قضايا را بعهده گرفتند و جانهاى خود را فداى جمع كردند.
بازجوها ٦ ماه آنها را در انفرادى زندان و چند ماه در انفرادى سپاه تحت فشار قرار دادند تا بلكه خللى در اراده آنها ايجاد كنند اما آن ١٠ نفر به غير از عشق به خلق و خالق و سازمانشان حرف ديگرى براى دژخيم نداشتند. 
سرانجام در تاریخ  ٢٣ شهريور ٦۳ ابراهیم نمونه خواه و ۹ مجاهد دیگر (روز عيد غدير) در زندان تبريز تيرباران شدند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آذر ۱۱, یکشنبه

مجاهد شهید سیدحسین معصومی


مشخصات مجاهد شهید سیدحسین (کمال) معصومی 
محل تولد: تبريز
تحصیلات: متوسطه 
سن: 18
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

با خوشه هاي ياس آمده بودي
تأييد حضورت كس را باري به شانه نمي نهاد
بلور سرانگشتانت كه ده هِلالَك ماه بود
در معرض خورشيد از حكايت مردي ميگفت
كه صفاي مكاشفه بود
و هراس بيشه غربت را
هجا به هجا دريافته بود (شاملو– از مجموعه در آستانه– در آستانه 2)

هراس بيشة غربت رو هجا به هجا دريافته بود و به سوي زدودن اين هراس گام برميداشت. روياش روزي بود كه با خوشه هاي ياس خوشبختي به ديدار دلهاي  زخمي مردم بره و بهشون نويد پيروزي و آزادي رو بده. از فرزندان سردار و سالار ملي بود و خون حنيف توي رگهاش مي جوشيد. 

سيد حسين  معصومي در ديماه 1342 در يك خانوادة نسبتاً فقير در تبريز متولد شد. چند سالي نگذشته بود كه همراه خانواده اش از تبريز به شيراز رفتند و خانه اي در جنوبي ترين قسمت شهر اجاره كردند. رنج و مصيبت مردم اين مناطق محروم حسين رو به اين فكر انداخت كه علت و ريشة اين ظلم و جور چيه؟ هرجا رو كه نگاه ميكرد با صحنه هايي روبه رو ميشد كه قلبش رو به درد مي آورد و اين درد رفته رفته، به كينه يي انقلابي و به عزمي براي مبارزه با ديكتاتوري شاه تبديل شد. 

قله يي فتح شد. اما چه زود پيروزي را دزد بزرگ ربود و قله پيروزي را در دجاليت و شقاوت به باروي اسارت خلقي براي به تسليم كشاندنشان تبديل كرد. همتي به فراخي يك تاريخ دجاليت و دين فروشي و به استواري يك تاريخ فدا براي آزادي لازم بود تا دزد سفاك و منفورترين ديكتاتوري عالم و دنبالچه هايش را به زير كشد. نسلِ انقلاب دموكراتيك بايد براي آزادي خلقش با فدايي درخورِ قطعيتِ پيروزي، پا در راه ميگذاشت و دشواري رو برميگزيد و حسين معصومي نيز از اين نسل بود.

یادداشتی از شهید:  «من بخاطر آرمانهاي توحيدي مجاهدين به سازمان مجاهدين خلق پيوستم و در راه اين آرمانهاي توحيدي جان خود را خواهم داد.»

در يكي فرياد زيستن
پرواز عصياني فواره يي كه خلاصي اش از خاك نيست
و رهايي را تجربه اي ميكند
و شكوه مردن در فواره فريادي
زمينك ديوانه آسا با خويش ميكشد 
تا باروري را دستمايه اي كند
كه شهيدان و عاصيان يارانند
كه بارآوري را بارانند
بارآورانند
فريادي شو تا باران
وگرنه مرداران. (شاملو– از مجموعه ابراهيم در آتش بنام ”تمثيل”- ابراهيم 31)

خاطره يي از مجاهد شهيد سيدحسين معصومي
حسين دو تا خصوصيت برجسته داشت. يكي صداقت بي اندازه اش بود كه باعث جلب اعتماد ديگران و ايجاد صميميت ميشد، يكي هم ساده زيستي اش بود. در 3 ماهي كه باهاش بودم فقط از يه پيرهن استفاده ميكرد. شبها اونو مي شست و روزها ميپوشيد. چرا كه همة پول و امكاناتي كه داشت رو در راه مبارزه اش گذاشته بود. حتي پول كمي هم كه به عنوان هفتگي از خانواده اش ميگرفت رو به سازمان كمك ميكرد. هيچ وقت چيزي براي خودش نميخواست.

رژيم از هيچ دنائتي فروگذار نكرد. توطئه و چماقداري! و اين صحنة نبردي ديگر براي ميليشياي مجاهد خلق بود. ايستادن در برابر امواج وحشيگري و شكستن توطئه ها، براي افشاي چهرة فريبكارانة پير جماران! 
استواري و مقاومت حسين در برابر اوباش و چماقداراي خميني معروف بود. وقتي ايادي رژيم، با ژ-3 و چماق و باتون و سنگ حمله ور ميشدند، مثل كوه مي ايستاد و يك قدم هم عقب نمي نشست.
حسين معصومي، شبانه روز براي شناساندن كانديداي نسلِ انقلاب، مسعود رجوي، تلاش كرد. در اين گيرودار بود كه دستگير شد و به زندان افتاد.
توي زندان بازجوها همة تلاششون اين بود كه حسين رو از ادامة اين راه منصرف كنن. مثل همة مرتجعين خودشون رو نمايندة اسلام ميدونستند. شنيدم كه بهش گفته بودند: «به اسلام برگرد!» اما حسين قاطعانه بهشون جواب داد:
من در اين راه آگاهانه پا گذاشته ام. ما براي پول و مقام مبارزه نميكنيم. آيا شما فكر ميكنيد هميشه بر مسند قدرت خواهيد ماند؟! فكر ميكنيد تا كي خورشيد پشت ابرها خواهد ماند؟! و تا كي مرتجعين ميتوانند به عوامفريبي ادامه دهند؟! 

خاطره اي از همكلاسيِ مجاهد شهيدسيدحسين معصومي
حسين توي دبيرستان هم آروم و قرار نداشت. براي او دبيرستان سنگر جديدي براي مبارزه با ارتجاع خميني بود. چندين بار به اخراج از مدرسه تهديدش كردند امّا گوشش به اين حرفها بدهكار نبود. تا اينكه بالاخره مدير دبيرستان اخراجش كرد. همه فكرميكردند حسين حداقل يه مدت كنار ميكشه؛ اما ديديم كه نه تنها فعاليتهاشو كم نكرد، بلكه سراغ بچه هاي محل رفت و ذره يي عقب نكشيد. حسين خودش رو در برابر مبارزه، مردم و شهدا خيلي مسئول مي دونست و هميشه ميگفت:
«هرگز نبايد گذاشت خون نسرين رستميها، ذاكريها و هزاران شهيد گلگون كفن خلق پايمال شود. ما بايد راه آنها را تا به آخر ادامه دهيم و يك آن از فكر مبارزه غافل نباشيم.»

حسين در روز 30خرداد 60 به عهدش با شهداي راهِ آزادي، نسرينها و ذاكريها وفا كرد. روزي كه با فداي خون دهها ميليشياي خونين بال زمانش رسيده بود. آخرين اتمام حجت تاريخي با خميني و رژيم مرتجعش!

تظاهرات نيم ميليوني مردم تهران-30 خرداد1360  
خميني صراحتاً دستور تيراندازي به مردم  بيدفاع را داد.  
مجاهد قهرمان سيد حسين معصومي در روز 30خرداد 60 هدف گلوله هاي پاسداران خميني قرارگرفت و به شهادت رسيد.

فرازي از وصيتنامة مجاهد شهيد سيد حسين معصومي- 23 خرداد 60
«به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران و به نام شهيدان خلق كه در راه آزادي خلقهاي تحت ستم جهان جان دادند و به اميد پيروزي خلق… من سيد حسين معصومي، فرزند سيد محمود به شمارة شناسنامة 614 صادره از تبريز، با آگاهي كمال و با ديدي وسيع كه از سازمان مجاهدين خلق ايران دارم، تنها و تنها او را و ايدئولوژي او را پذيرا شدم و با جان و دل در راه آرمانهاي به حق سازمان مجاهدين خلق ايران قدم گذاشتم. به اميد نابودي ارتجاع… درود بر سازمان مجاهدين خلق ايران. مرگ بر ارتجاع.»

در نقاط عطف يك تاريخ ودر خطيرترين تصميمهاي بيفرصت
ما از يقيني مي آييم كه سوگندش به نام آزادي ممهورست
و ايمانش از جنس پولادست
تا گرمابخشترين عشق را به ميهماني قلبهاي فرزندان اين ميهن ببريم.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید


۱۳۹۷ آذر ۱۰, شنبه

مجاهد شهید همایون برومند


مشخصات مجاهد شهید همایون برومند
محل تولد: تبریز
تحصیلات: متوسطه
سن: 20
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1360

♦️ 🌷 🌷 عکس سنگ مزار این شهید قهرمان به تازگی به دست ما رسیده است.



متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آذر ۸, پنجشنبه

مجاهد شهید کریم قانمی


مشخصات مجاهد شهید کریم قانمی
محل تولد: تبریز
شغل: -
سن: -
تحصیلات: -
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1367

♦️ 🌷 🌷 عکس این شهید قهرمان سربدار به تازگی به دست ما رسیده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آذر ۷, چهارشنبه

مجاهد شهید رقیه موتاب پور رضایی


مشخصات مجاهد شهید رقیه موتاب پور رضایی
محل تولد: تبريز
تحصیلات: دانش آموز
سن: 20
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1360

♦️ عکس این مجاهد قهرمان به تازگی به دست ما رسیده است.

حدودا خرداد ماه سال ۶۰ بود که دادیار وحشی زندان تبریز پاسدار نوری وارد بند نسوان شد . چشمش به رقیه افتاده و با حالت مسخره گفت: آهان تو رقیه موتاب هستی و مثلا مجاهد!!!
رقیه دست‌هایش را روی شانه دو تا از بچه ها گذاشته و چنان لگد محکمی به شکم پاسدار نوری جنایتکار زد که پاسدار به زمین افتاده و روانه بیمارستان شد.

عکس کودکی مجاهد شهید رقیه موتاب پور رضایی

فردای اون روز رقیه رو به دادگاه بردند. آخوند جنایتکار  موسوی تبریزی به رقیه گفت: تورو جایی می فرستم که دیگه نتونی برگردی. رقیه محکم مقابلش ایستاد و گفت هزاران نفر رو فرستادی، فکر می کنی منم بفرستی چی میشه؟
چند روز بعد یعنی ۸تیر ماه ۶۰ رقیه موتاب‌ و لعیا عنصریان‌ رو همراه با ۸ برادر مجاهد و مبارز دیگه بی‌رحمانه اعدام کردن.
حمید موتاب، برادر رقیه که اون زمان زندان تبریز بود، بعد از اعدام خواهرش توی بند سه‌گانه تبریز شیرینی پخش کرد و اون هم به همین جرم ـ پخش شیرینی ـ اعدامش کردن.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید ولی بهرامیان


مشخصات مجاهد شهید ولی بهرامیان
حل تولد: تبريز
شغل: کارگر
سن: 37
تحصیلات: -
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1367

♦️ عکس این شهید گرانقدر به تازگی به دست ما رسیده است.

الگوئی از سازش ناپذیری و روحیه مقاومت در مقابل خمینی پلید 
مجاهد شهید ولی بهرامیان(بهرامی) 37 ساله از اهالی ملکان تبریز از مقاوم ترین زندانیان در زندان تبریز بود. یکی از روشهای رژیم سفاک خمینی برای در هم شکستن روحیه و مقاومت مجاهدین در زندان, نگه داشتن زندانی زیر حکم اعدام بود و با همین جنگ روانی می خواستند روحیه ولی را درهم بشکنند. 
هر بار که گروهی از زندانیان را برای اعدام می بردند معلوم نبود آیا ولی را هم صدا می زنند یا نه؟ اما او نه تنها کوچکترین نشانه ای از ترس, اضطراب و نگرانی از خود نشان نمی داد, بلکه با شادابی و نشاطی که داشت باعث بالا رفتن روحیه مقاومت و سرزندگی در سایرین هم می شد. 
در حکم صادره از به اصطلاح دادگاه انقلاب که بدست ولی بهرامیان داده بودند, نوشته شده بود «اعدام تعلیقی». اما رژیم که هیچ سودی از این ترفند کثیف خود نبرده بود, فشار و جنگ روانی خود را روی ولی از طریق فشار آوردن بر خانواده وی ادامه داد و با دجالگری از طرفی آنان را در اضطراب برای اعدام فرزندشان قرار می داد و از طرف دیگر این امید واهی را در آنان دامن می زد که گویا به سادگی می توانند ولی را از اعدام و حتی زندان برهانند. 
مجاهد شهید ولی بهرامیان با متانت و صبری بی نظیر این دجالگری آخوند های پلید را نقش برآب کرد و باز هم دژخیمان خمینی را بور و زبون نمود. عاقبت در شهریورماه سال 67 در جریان قتل عام زندانیان سیاسی اورا نیزبه شهادت رساندند. 
یادش گرامی وراهش پر رهرو باد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آذر ۶, سه‌شنبه

مجاهد شهید حسین جمشیدی


مشخصات مجاهد شهید حسین جمشیدی
محل تولد: تبريز
تحصیلات: ديپلم
سن: 26
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1368

♦️ عکس این شهید قهرمان سر به دار به تازگی به دست ما رسیده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آذر ۵, دوشنبه

مجاهد شهید رضا رستگار


مشخصات مجاهد شهید رضا رستگار
محل تولد: تبريز
شغل: -
سن: 25
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1367

♦️ عکس این مجاهد قهرمان سر به دار به تازگی به دست ما رسیده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آذر ۴, یکشنبه

مجاهد شهید حمید موتاب پور رضایی


مشخصات مجاهد شهید حمید موتاب پور رضایی
محل تولد: تبريز
شغل: طلاساز
سن: 29
تحصیلات: دانش آموز
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1360

عکس این مجاهد قهرمان  و سنگ مزار آن به تازگی به دست ما رسیده است.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آبان ۲۴, پنجشنبه

۱۳۹۷ آبان ۱۰, پنجشنبه

درگذشت مجاهد صدیق آرش پورغلامی


مجاهد خلق آرش پورغلامی پس از نزدیک به دو دهه مجاهدت و مبارزه با استبداد مذهبی ولایت فقیه، بر اثر ایست قلبی، در آلبانی درگذشت و به یاران شهید و صدیقش پیوست.

آرش پورغلامی در سال ۱۳۵۵ در هادیشهر آذربایجان شرقی در خانواده‌یی کارگری و زحمتکش به دنیا آمد. کودکی و نوجوانی را با سخت‌کوشی و کار یدی پشت سرنهاد. از همان نوجوانی و در قبال فشارهای کارگزاران رژیم آخوندی در مدرسه واکنشهای اعتراضی داشت و در سالهای بعد در دوران دبیرستان از طریق رادیو صدای مجاهد با مقاومت و نبرد و آرمانهای مجاهدین آشناشد. آرش به ورزشهای رزمی علاقه داشت و دارای کمربند مشکی در رشته کاراته بود.

پس از گرفتن دیپلم ریاضی در رشته کنترل پرواز هواپیمایی قبول شد ولی در مصاحبه نهایی توسط عوامل رژیم رد صلاحیت و از نام نویسی محروم شد. در سال ۱۳۷۸ از طریق دوستانش موفق شد به سازمان مجاهدین خلق ایران وصل و در سال ۱۳۸۰ برای پیوستن به ارتش آزادیبخش ملی ایران راهی قرارگاه اشرف شود.

آرش قهرمان در شهر اشرف لباس شرف ارتش آزادی پوشید و از آن پس با دل و جان به انجام مسئولیتهای انقلابی خود پرداخت. در دوران پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی و پس از محاصره اشرف در برابر حملات دست نشاندگان ولایت فقیه دلیرانه پایداری کرد. در حملات شش و هفت مرداد۸۸ به اشرف، از ناحیه‌ٔ دست مصدوم شد و در حملات گسترده ۱۹فروردین۹۰ و تهاجم زرهی به اشرف، در کنار همرزمانش قهرمانانه مقاومت کرد و از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

آرش هم به‌خاطر شجاعت و مایه‌گذاری و فداکاریش، و هم به‌خاطر درخشش در صحنه‌های نبرد ایدئولوژیک و جهاد اکبر و عشقی که به ارزشهای انقلاب و مجاهدت برای رهایی خلق و میهن داشت، همواره مورد علاقه یارانش بود. همرزمانش درباره او نوشته‌اند «آرش عاشق همه یارانش بود، از هیچکس کدورتی به دل نمی‌گرفت، به هیچ‌کس و در هیچ مراجعه و درخواستی جواب رد نمی‌داد. می‌گفت هر چه دارم از انقلاب خواهر مریم و آموزشهای آرمانی اوست».

آرش در نامه‌یی در شهریور۹۲ نوشته است:
«سلام خواهر مریم.... بعد از مدتها این نامه را برایتان می‌نویسم چون احساس می‌کنم که دیروز بعد از تماسی که با ما داشتید دنیایم عوض شد و نمی‌توانم همان نفر قبلی باشم.... باور کنید در تک‌تک کلمات شما و حرفهای بچه‌ها... احساس به اوج رفتن می‌کردم و به‌رغم سخت بودن از دست دادن مجاهدینی چون شهدای اشرف، ولی تازه مفهوم (هم الذین یقوی بهم الایمان) را می‌فهمیدم».

آرش در نقشه‌مسیر خود در سال ۹۶ نیز نوشت:
«اولین و زیباترین نقشه مسیری است که بعد از هجرت بزرگ و در شب ملاقات مولا علی، همان منشأ می‌توان و باید و نبأ عظیم و فاروق اعظم و در میعادگاه آمادگی برای سرنگونی می‌نویسم و می‌دانم توشه راهم برای آینده خواهد بود...

از خداوند دو چیز می‌خواهم.
اول: این‌که من را شایسته راه مجاهدی و هر ابتلا و آزمایشی که پیش رویم هست قرار بدهد و یاریم بکند که مجاهد بجنگم و مجاهد بمیرم و یاریم کند که در مسیر سرنگونی رژیم آخوندی لحظه‌یی کوتاهی نکنم.
دوم این که: برای خلقم خواهر مریم و برادر مسعود را برای روز آزادی مردم ایران حفظ کند و روز رهایی از ستم آخوندی، روزی که بی‌شک نزدیک است.
اللهم لک الحمد و لک الشکر».

سلام بر مجاهد صدیق آرش پورغلامی در روزی که پا در راه پیوستن به ارتش آزادی گذاشت و روزی که پس از دو دهه رزم جانانه و فدای صادقانه با دل پرعشقش برای آزادی ایران و مردم ایران به سوی پروردگارش پرکشید.

خانم مریم رجوی درگذشت این قهرمان اشرفی را به همرزمان و بستگانش تسلیت گفت.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ آبان ۸, سه‌شنبه

مجاهد شهید عزیز نورمحمدی شربیانی


مشخصات مجاهد شهید عزیز نورمحمدی شربیانی
محل تولد: تبريز
تحصیلات: دانشجو
سن: 24
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: 1361

مریم رجوی: از خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی می‌خواهم که با حضور بر سر مزار شهیدان، حق پایمال‌شده خود برای برپایی مراسم بزرگداشت فرزندان قهرمان خود را به رژیم آخوندی تحمیل کنند. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۷ مهر ۸, یکشنبه

مجاهد شهيد شهید علی بنازاده امیرخیزی


مشخصات مجاهد شهيد شهید علی بنازاده امیرخیزی
محل تولد: تبریز
 تحصيل: دیپلم
سن: 24
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1360

آغاز هر كاري مثل ساختن يك ساختمان، مثل پيمودن يك مسير طولاني، مثل بالا رفتن از يك كوه و رسيدن به قله، در ابتدا خيلي سخت به نظر مياد. انسان وقتي كمر به انجام كاري سخت و يا پيمودن مسيري طولاني ميبنده، در آغاز از انتهاي مسير خبر نداره و ته جاده رو نميبينه كه چه چيزي در انتظارشه و گاه همين عدم آگاهي، باعث بوجود اومدن دودليها ميشه بخصوص اگر اين مسير، مسير مبارزه و درافتادن با يك رژيم ديكتاتوري باشه.
اما هستند كساني كه به طولاني بودن مسير اهميتي نميدن و از ندونستن اينكه چه چيز در كمين اونهاست نميترسند. اونها تنها ايمان دارند كه بايد رفت، ايمان دارند كه بايد اين مسير رو تا به آخر پيمود و همة موانع رو پس زد و بر اونها غلبه كرد تا سرانجام به آزادي رسيد. 

آنان جان بودند و نبض و نفس 
قلبشان به خون سبز طبيعت نمي تپيد 
نبضشان به خون گلهاي سرخ مي تپيد 
فرزندان آفتاب و زمين! 

علي بنازاده اميرخيزي يكي از هزاران فرزند آفتاب و زمين بود. مجاهدي برخاسته از خطة تبريز با راه و رسم پايداران اميرخيز!

علي بنازاده اميرخيزي در سال 1336 در يك خانواده متوسط در تبريز متولد شد. دوران ابتدايي رو در تبريز گذروند و سپس به همراه خانواده اش به تهران اومد. علي از همون كودكي كينة عميقي به رژيم ديكتاتوري شاه داشت. يك لحظه آروم نمي گرفت و خودش در مدرسه با همياري همكلاسيهاش هستة كوچكي رو تشكيل داد و جا كه ميتونست عليه ساواك دست به اعتراض و افشاگري ميزد. به دنبال همين فعاليتها بود كه با سازمان مجاهدين خلق ايران آشنا شد و ديري نپاييد كه توسط نيروهاي ساواك شاه در سال 1355 دستگير و روانة زندان شد. 

در خانة ظلمت زده، روزنة نوري شديم 
تا كه ديباچة آغازي باشيم بر اين متن خاموش 
تا قدمي باشيم كه سرآغاز دويدن باشد، در دنيايي پر از اعجاز 
ما مانديم و روئيديم. 

علي به زندان افتاد اما او هيچگاه ديوار و حصاري رو دور وبرش حس نميكرد. خودش ميگفت اونقدر بايد زندگي رو عميق احساس كرد كه اين احساس از هر مانع و ديوار و حصاري عبور كنه و بگذره و اين باور او به آزادي بود.
سرانجام ايمان علي به بار نشست و روز زيباي آزادي فرا رسيد. روزي كه ديوارها فرو ريختند و زندانيان سياسي بدست مردم ايران آزاد شدند. علي هم جزو كساني بود كه در سال 1357 از زندانهاي شاه آزاد شدند.
ولي آيا اين پايان مسير براي او بود؟ آيا علي به باور حقيقي خودش رسيده بود؟ يا اينكه اين شروع فصل ديگري در زندگي مبارزاتي او بود؟

روز 22 بهمن 1357، توي خيابانهاي شهر ولوله يي به پا بود. همه يكپارچه شور و شوق بودند. آزادي به ميهن بازگشته بود و مردم دسته دسته در خيابونها با رقص و پايكوبي به پيشواز بهار آزادي رفتند. علي هم ميخواست خودش رو از تبريز به تهران برسونه. مادرش اولين كسي بود كه انقلاب بزرگ مردم رو به او تبريك گفت. او در حاليكه داشت از خونه خارج ميشد، با آرامش و وقار هميشگيش به مادر گفت: ”مادر زياد عجله نكن! زندان و شكنجه و اعدام ما از اين به بعد تازه شروع خواهد شد.“ و اين فهم عميق علي رو از ماهيت آخوندهاي مرتجع و دشمن آزادي رو  نشون ميداد.  
وقتي علي همراه ديگر ياران مجاهدش پا در مسير مبارزه گذاشت، براي مبارزه كردن و از همه چيز خود گذشتن مدت زمان و تاريخ مشخص نكرده بود. چرا كه رسم وفاداري به آرمان آزادي رو از ابتدا خوب فرا گرفته بود. 
علي در تمامي فعاليتهاي سازمان مجاهدين نقش فعالي داشت و از همين رو پاسداران خميني همه جا بدنبال ردي از علي ميگشتند تا بتوانند او رو دستگير كنند. ولي علي حتي در تنگ ترين محاصره هم تن به اسارت و تسليم به پاسداران شب نداد. 

یکی از یاران علی می گوید:
علي رو مي شناختم. صداقت و مهربانياش زبانزد همه محل بود. با اينكه 24 سال بيشتر نداشت هر وقت باهاش رودرو مي شدم گويي گُردي دلاور و جاافتاده رو ميبينم. صاف و صادق و دلير و بيباك!

تيتر : 14 تيرماه 60 - تهران 
يك شب گرم تابستون بود. علي اون شب با پنج تن از ياران مجاهدش در خونه يي درتهران به محاصرة پاسدارها در اومد. علي و همرزمانش در اون خونه 6 ساعت تمام در مقابل انبوهي پاسدار كه با انواع و اقسام سلاحها به اونها شليك ميكردند، مقاومت كردند. علي تا آخرين نفس جنگيد و سرانجام در زيرزمين خونه در حاليكه همه همرزمانش به شهادت رسيده بودند در كنار اونها به شهادت رسيد. وقتي پيكر پاك علي رو در قطعه 82 در بهشت زهرا به خاك ميسپرديم، هنوز لبخند بر لبانش بود.

بلوغ شعله ور سرخ و سبز  نسترن است 
شكفتهً در نفس ِتازة سپيده دمان 
درست گويي، جاني به صدهزار دهان،
نگاهً در نگاه آفتاب ميخندد. 

گرچه علي بنازاده اميرخيزي اين مجاهد قهرمان از خطة تبريز به خاك افتاد ولي خونش هيچگاه خشك نشد و همواره جوشيد و شكوفا شد. خواهر علي، سكينه بنازاده اميرخيزي سلاح برادر قهرمانش رو بر زمين نگذاشت و بعد از شهادت علي راهي منطقة مرزي براي پيوستن به مجاهدين شد. سكينه در عمليات فروغ  جاويدان به عهد و پيمان خود با خدا و خلق وفا كرد و به شهادت رسيد.
خواهرزاده علي، فهيمه صادقي نيز در همين مسير پرشكوه و سراسر افتخار به همون رسمي كه علي از خود به جاي گذاشته بود، يعني رسم ايستادگي و مقاومت تا به آخر، حتي اگر گرداگردت را پاسداران شب گرفته باشند، در جريان يك درگيري به شهادت رسيد.

گرچه رفتند ولي چون عطر در عمق لحظه ها جاري؛ چون عكس در برق شيشه ها پيدا و طنين صدايشان در بيت بيت ترانه هاي ما پر پژواك؛ و اينگونه است كه جايشان در جان زندگي هميشه سبز است.

مریم رجوی: بی‌تردید، ملت ایران، در مبارزه برای سرنگونی رژیم به‌ پیروزی می‌رسد و سران این رژیم را به‌خاطر ارتکاب جنایت علیه بشریت به‌پای میز عدالت خواهد کشاند. آن روز به‌طور قطع و یقین فرا می‌رسد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید